• خانه 
  • فقه اسلام 
  • تماس  
  • ورود 

قسمت پنجم داستان بلوهر و یوذاسف

04 اردیبهشت 1392 توسط فاطمه الزهراء(س)

وقتى بر او گريه ميكند ديگران را بر فوتش ميگرياند. همان موقع كه دست بعطا و بخشش ميگشايد دستش را بسؤال و نيازمندى باز ميكند، در بين عزت ذلت و بين احترام، اهانت و بين عظمت، حقارت و بين مقام و شخصيت پستى و خوارى و بين بخشايش ناگهان قطع ميكند و در بين شادى محزون ميكند و در بين سيرى گرسنه مينمايد و در بين زندگى مى‏ميراند.
اف بر اين خانه كه چنين ميكند و داراى اين مشخصات است بر سر شخصى صبحگاه تاج ميگذارد و شب صورتش را بخاك ميكشاند. دست و پنجه او را بزر و زيور مى‏آرايد، ناگهان آن دست و پنجه را در غل و زنجير ميكند صبح بر فراز تخت و شب داخل زندان است. شب بر فرشهاى ديبا مى‏نشيند و صبح بر بستر خاك.
صبح به لهو و لعب و انواع رامشگرى مشغول است و شب بر مصيبت و مرگش زنان ميگريند. از بودنش شب خوشحالند و از نبودنش صبح گريان. صبح بوى خوش ميدهد و شب بوى مردار. او پيوسته انتظار انتقام دنيا را دارد و از بلا و فتنه دنيا در امان نيست.
دل بجريانهاى دنيا بسته و ديده از شگفتيهاى آن برنبسته و دست به جمع آورى دنيا دراز كرده ناگهان صبحگاه دست خالى و چشم بسته. هر چه داشته از بين رفته و به باد هوا گرائيده و نابود شده و بهلاكت رسيده است هر كس را جانشين ديگرى و بجاى هر كسى ديگرى را ميفشاند. ساكن خانه گروهى گروه ديگر را مينمايد و نيم خورده ديگرى را بديگرى ميدهد. نابخردان جاى خردمندان را مى‏گيرند و ناتوانان جاى دورانديشان، گروهى را از قحطى بتوانگرى و از پيادگى بسوار شدن و از ناراحتى به نعمت و از تنگدستى بفراوانى و از شدت گرفتارى به آسودگى همين كه باين حالت دل بسته و گرم شدند ناگهان آن فراوانى را ميگيرد و قدرت را ميكاهد گرفتار بدترين گرفتاريها ميشوند و نيازمندترين حالات فقر و قحط بسراغ آنها مى‏آيد.
اما آنكه گفتى من خانواده خود را رها كرده و نابود نموده‏ام. هرگز چنين نيست من آنها را نابود نكرده‏ام بلكه كاملا بآنها رسيدگى ميكنم و خود را در بند آنها قرار داده‏ام ولى قبلا من با ديده‏اى فريفته بآنها مينگريستم كه خويشاوند را از غير خويشاوند و دوست را از دشمن تميز نميدادم. همين كه چشمم باز شد و پرده از جلو آن برطرف گرديد و ديده روشن‏بين يافتم، دشمنان را از دوستان وخويشاوندان را از غريبه‏ها تشخيص دادم ديدم آنها را كه من خانواده و دوست و برادر و همنشين مى‏شمردم حيوانات درنده‏اى هستند كه جز خوردن پيكر و استفاده از من نظرى ندارند. جز اينكه هر كدام بمقدار قدرت و نيروئى كه دارند پيكر مرا در معرض تلف قرار داده‏اند بعضى همچون شير بمن حمله ميكنند و برخى مانند گرگ به چپاول و غارتم مشغولند و برخى همچون سگ زوزه مى‏كشند و دم مى‏جنبانند و گروهى مانند روباه بحيله و دزدى مى‏پردازند همه يك راه را مى‏پيمايند اما دلهاى مختلفى دارند.
با همراه باشید (راه حق بر شما هموار باد انشاءالله تعالی)

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س) اسلام آباد غرب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • تجمع
  • ایثار و از خود گذشتگی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس